دولت خدمت

موانع ظهور

جمعه, ۲۶ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۲ ب.ظ

بگذارید من یکی از غصه‌هایم را بگویم. شما فکر می‌کنید موانع ظهور چیست؟ من فکر می‌کنم یکی از موانع ظهور مدعیان بی‌مایه هستند. بگذارید یکی از غصه‌ها را برایتان بگویم. آقایی که می‌شناسید و من اشاره نمی‌کنم، نمی‌خواهم شخصیت ایشان مخدوش شود به یکی از معاونین ما مراجعه کرده است. آدمی مدعی است. اتفاقاً از موضع دین مدعی است. به این معاون ما گفته است، جدی جدی امام زمانی هم وجود دارد؟ یعنی وجود خارجی دارد؟ بعد یکی دیگر پیغام فرستاده است، امام زمانی که می‌گویند نه اینکه آدمی است که دارد زندگی می‌کند، یک مفهوم است که وجود دارد. گفتیم عجب ! حالا بگذارید خاطره دومی را بگویم که شیرین‌تر است. آقایی با یکی از این همکاران ما جلسه گذاشته، گفته: این چه حرفهایی است که احمدی‌نژاد می‌زند؟ گفتند چه می‌گوید؟ جواب داده: هر جا جلسه می‌گذارند، در بحث مقابله با دشمن، در مورد لبنان، در مورد عراق، در بحث هسته‌ای می‌گوید بروید نگران نباشید، ما پیروزیم، کار درست می‌شود، از کجا این حرفها را می‌زند؟ این ادعاها چیست که می‌کند؟ حرفهای جاهای دیگری می‌زند. این گفته عجب! احمدی‌نژاد مگر چیز خاصی گفته است؟ چیز خاصی نگفته است. یک آدم معمولی است، حرفهایی را که خدا زده، باور کرده است. ساده بوده که باور کرده است! خدا چه گفته است؟ گفته: لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا ، گفته هیچ راهی برای تسلط آنها بر شما وجود ندارد؛ معنایش این است که شما همیشه پیروز هستید. خدا گفته است: من یتق‌الله یجعل له مخرجاً ، یعنی بن‌بست هم ندارد، و یرزقه من حیث لایتحسب . همین خدا گفته است: والذین جاهدوا فینا لنهدو ینهم سبلنا. همین خدا گفته است: ان تنصر و الله ینصرکم. همین خدا گفته است: ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا . ما کسی نیستیم، خدا بزرگ است و حرفش حق است.

بگذارید خاطره شیرین دیگری را هم برایتان بگویم. گروهی بودند که خیلی به ما فشار می‌آوردند که تو کنار برو، یادتان است دیگر، در زمان انتخابات، پدر و مادر آمد، به مرحوم ابوی ما آن قدر فشار عصبی آوردند که واقعاً اذیت شد. می‌رفتند به او حرفهایی می‌زدند که چرا کنار نمی‌رود، دیگر کار به تهدید کشید. گفتم بابا! این نظر سنجی شما اشکال دارد. سه ماه مانده به انتخابات، من هنوز نگفته بودم کاندیدا هستم، عزیزی به من گفت، به نفع کسی کنار برو. من گفتم من که هنوز کاندیدا نیستم. گفتند نه، تو باید کنار بروی و چه بکنی و … گفتند نظر سنجی. گفتم من این نظرسنجیها را قبول ندارم. گفت تو دانشگاهی هستی، با علم مخالفی! گفتم نه، ولی من یک دانشگاهی دهاتی ام. گفت یعنی چه؟ گفتم اگر بنویسی نظر سنجی قبول ندارم، باید شکل نظر سنجی را بکشی تا من بفهمم. داستانش را می دانید دیگر. گفت یعنی چی؟ گفتم خیلی ساده است. شما هر جای ایران که می خواهید ، دانشگاه، مسجد، مزرعه، روستا ، هر جا که دوست دارید با هم به آنجا می رویم، ببینیم مردم چه می گویند؛ همان جا مستقیماً نظر سنجی کنیم.

ما را تحت فشار گذاشتند که آقا باید کنار بروی و... تا اینکه گذشت، اتفاقی افتاد، یکی از اینها که من را خیلی تحت فشار قرار داده بود با من ملاقاتی کرد و گفت فلانی تو با کسی در ارتباط هستی؟ فکر می کرد مثلاً کسی که پیش بین است و آینده را می گوید و ... گفتم بله. گفت با کی؟ گفتم با خدا. شما هم در ارتباط هستید، اما استفاده نمی کنید.

عزیزان من ! بیشترین مانع مدعیانی هستند که اعتقاد ندارند. موقعی ما از امام زمان (عج) صحبت کردیم، دیدیم در بعضی از این سایتها شروع کردند به مسخره کردن، که من در آن کنفرانس مطبوعاتی جوابشان را دادم، گفتم شما با ما لج نیستید، با امام زمان (عج) لج هستید، بهانه کرده اید و می خواهید کاری کنید که کسی اسمی از امام نیاورد. و می دانید که نگرانی اصلی امریکاییها هم همین موضوع است که فرهنگ انتظار و ظهور بین ملتها بیاید، آن وقت دیگر باید دست و پایشان را جمع کنند و بروند، دیگر چیزی برایشان باقی نمی ماند…

 دکتر محمود احمدی نژاد


منبع:وبلاگ نهضت بیداری اسلامی آقای علیرضا نهری

  • خانم سخایی

حکایت

پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۴۷ ب.ظ

   
بختت نه سپید است و نصیبت نه سیاهی

محکوم به مرگی چه بخواهی چه نخواهی

کو عشق که ما را برساند به رسیدن

کو تیغ که ما را برهاند ز تباهی

آبی به شهیدان عطشناک ندادیم

مردند لب شط فرات آن همه ماهی

ای کشته ترحّم کن و ای تشنه تبسّم

ای ناله شهادت شو و ای گریه گواهی

سنگم بزن ای دوست، دلم میکده اوست

ما را بشکن آینه ی ماست الهی

آن سوتر از این غمکده دریای وصالی ست

عاشق شو و فارغ شو و سالک شو و راهی

درویشی ما سلطنت ماست، اگرچه!

دنیاست گدایی که رسیده ست به شاهی



علیرضا قزوه

  • خانم سخایی